جانم را بگیر؛ نوشابه ام را نه!

مرد نوشابه ای در مصاحبه با خبرنگاران گفت: «یکی از روزهای خرداد سال۸۶ بود. آن شب، مثل همه شبها به خواب رفتم و نیمههای شب بیدار شدم. حس عجیبی داشتم. احساس میکردم چیزی مثل مو داخل دهانم است. حس میکردم که سر این مو داخل دهانم است و انتهایش داخل معدهام. هر کاری میکردم این مو را خارج کنم امکانپذیر نبود. مو مثل یک سیم بکسل داخل گلویم قرار داشت و حس خفگی به من دست داده بود. آنقدر محکم و سفت بود که نمیدانستم چهکار باید انجام دهم. نمیتوانم آن را واقعا توصیف کنم اما حسش دیوانهکننده بود. فردای آن روز، راهی دکتر شدم. به سراغ هر دکتری که فکرش را بکنید رفتم. اما هیچ کدام نتوانستند کاری انجام دهند. رفتم تا اینکه یک متخصص کلیه و خون گفت بهتر است پیش روانپزشک بروی و دکتری را به من معرفی کرد.»
قرصهای سکتهآور
دکتر روان پزشک قرصهایی به من داد که هر شب باید آنها را استفاده میکردم و به من گفت اگر قرصها با بدنت سازگار نبود، آنها را مصرف نکن. خوردن این قرصها حالم را خیلی بد کرد و مثل افرادی بودم که سکته کردهاند. نصف صورتم فلج شده بود و آب دهانم میریخت. حس مو از بین رفت اما حالم به طرز وحشتناکی بد شده بود.»در همان زمان بود که احساس تشنگی زیاد باعث شد تا برای رفع عطش به سراغ نوشابه بروم.
او میگوید: «تیرماه همان سال، وقتی قرصها را کنار گذاشتم، احساس تشنگی شدیدی داشتم و دلم نوشابه میخواست. وقتی اولین لیوان نوشابه را خوردم، حس کردم که این اولین باری است که چنین خوراکی خوشمزهای را میخورم. حس آرامش و انــرژی به من دست داد. بعد از آن زندگیام با خوردن نوشابه ادامه یافت».
غذا ممنوع!
مرد نوشابهای میگوید: «از تیر سال ۸۶ تا الان هیچ غذایی نخوردهام جز نوشابه. روزی ۳ بطری بزرگ نوشابه مصرف میکنم. برای من غذا معنایی ندارد و اصلا احساس گرسنگی به من دست نمیدهد. وقتی میبینم یک نفر در حال خوردن غذاست احساس بدی دارم و حالم بد میشود. خانوادهام خیلی مراعات مرا میکنند و مدتهاست که دیگر جلوی من غذا نمیخورند.»
اردشیری می افزاید: «مصرف نوشابه هیچ تاثیر بدی در زندگیام نگذاشته است. البته از زمانی که شروع به خوردن نوشابه کردم ۳۲ کیلو وزن کم کردهام. سال ۸۶ وزنم ۱۰۵ کیلو بود و الان ۷۳ کیلو هستم. اما یک سالی است که وزنم هیچ تغییری نکرده است. این تغییر وزن هم هیچ اثر بر سلامتیام نگذاشته و من مشکلی ندارم. آزمایشات کامل دادهام، از آندوسکوپی گرفته تا آزمایشات خیلی جزئی ولی در حال حاضر خوشبختانه هیچ مشکلی ندارم و مصرف نوشابه تاثیر منفی روی من نگذاشته است».
مرد نوشابه ای ادامه می دهد: : «یک سری مزایا هم برای من داشته است. مثلاً وقتی یک ساعت کار می کنم احساس خستگی زیادی به من دست می دهد و نمی توانم به کارم ادامه دهم، ولی نوشیدن یک لیوان نوشابه گازدار آن چنان خستگی ام را برطرف می کند که انگار بهترین غذاها را خورده ام. بعد از آن چنان شارژ می شوم که می توانم کلی کار کنم.»
رگی که خشک شده
درباره علت گرسنه نشدن غلامرضا تنها یک پزشک گفت: رگی از مغز به بدن متصل است که حس گرسنگی را اعلام میکند. این رگ در بدن غلامرضا خشک شده است و به همین دلیل احساس گرسنگی ندارد.اما اعتیاد به نوشابه و فرار از غذا، تنها مشکلی نیست که مرد ۵۸ ساله با آن مواجه است. اواخر سال ۸۹ بود که متوجه شد کلیه سمت راستش از کار افتاده است. مرد میانسال راهی دکتر شد و در رابطه با علت بیماری کلیویاش سوالاتی کرد: او می گوید: در حال حاضر کلیه سمت راستم را به طور کل از دست دادهام و با کلیه چپم زندگی میکنم. البته این را هم بگویم که از دو سال پیش سنگ کلیه داشتم که همان زمان این بیماری را درمان کردم و الان هم نمیدانم که بیماری کلیوی من اصلا ربطی به خوردن نوشابه دارد یا نه.»
۴ ساعت خواب
غلامرضا اردشیری یک مشکل بزرگ دیگر هم دارد و آن کمخوابی است. از زمانی که به نوشابه اعتیاد پیدا کرده است. خوابش هم کم شد و در شبانهروز تنها ۴ ساعت میخوابد؛ از ۳ نیمه شب تا ۷ صبح. او میگوید: «شبها وقتی همه خواب هستند من بیدارم و اصلا خواب به چشمهایم نمیآید. حس بیخوابی من درست مثل حس بیخوابی در روز است. خانوادهام با این موضوع کنار آمدهاند و من هم مشکلی با آن ندارم. شبها تلویزیون می بینم و جدول حل میکنم. استاد حل جدول شدهام و یک مجله جدول را یک روز و نیمه، تمام میکنم آن هم به صورت کامل و صحیح. البته باز هم نمیدانم که این کمخوابیام به خوردن نوشابه ربط دارد یا نه.»
مرد میانسال زمانی که دید ساعتهای عمرش به بطــالت میگذرد و بیشتر از دیگران زمان دارد، تصمیم جدیدی گرفت: «بعد از مدتی که دیدم وقتم به بطالت میگذرد تصمیم جدیدی گرفتم. به پیشنهاد بچههایم تصمیم گرفتم به دانشگاه بروم. من دیپلم داشتم و به خاطر علاقه بسیاری که به رشته حقوق داشتم در دانشگاه جامع علمی - کاربردی شماره دو گچساران مشغول به تحصیل و چند ماه قبل، با مدرک لیسانس فارغالتحصیل شدم».
غلامرضا اردشیری این روزها در حالی به زندگی ادامه می دهد که همچنان به خوردن غذا هیچ علاقهای ندارد و همه خوراکیاش را نوشابه تشکیل میدهد. میگوید همه آرزویم این است که بفهمم چرا این اتفاق برایم افتاد.